شنبه, 22 آذر 1393 ساعت 22:58

داستان یاجوج و ماجوج

نوشته شده توسط 
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

داستان یاجوج و ماجوج

سوره هجده کهف

و از تو در باره ذوالقرنين مى‏پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند (83)

ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيله‏ اى بدو بخشيديم (84)

تا راهى را دنبال كرد (85)

تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه‏اى گل‏ آلود و سياه غروب مى‏كند و نزديك آن طايفه ‏اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى‏كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى‏ گيرى (86)

گفت اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهيم كرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانيده مى‏ شود آنگاه او را عذابى سخت‏ خواهد كرد (87)

و اما هر كه ايمان آورد و كار شايسته كند پاداشى [هر چه] نيكوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به كارى آسان وا خواهيم داشت (88)

سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد (89)

تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مى ‏كرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم (90)

اين چنين [مى‏رفت] و قطعا به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم (91)

باز راهى را دنبال نمود (92)

تا وقتى به ميان دو سد رسيد در برابر آن دو [سد] طايفه‏ اى را يافت كه نمى‏توانستند هيچ زبانى را بفهمند (93)

گفتند اى ذوالقرنين ياجوج و ماجوج سخت در زمين فساد مى‏كنند آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى (94)

گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمكن داده [از كمك مالى شما] بهتر است مرا با نيرويى [انسانى] يارى كنيد [تا] ميان شما و آنها سدى استوار قرار دهم (95)

براى من قطعات آهن بياوريد تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد گفت بدميد تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانيد گفت مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم (96)

[در نتيجه اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند (97)

گفت اين رحمتى از جانب پروردگار من است و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد آن [سد] را درهم كوبد و وعده پروردگارم حق است (98)

و در آن روز آنان را رها مى‏كنيم تا موج‏ آسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود همه آنها را گرد خواهيم آورد (99)

و آن روز جهنم را آشكارا به كافران بنماييم (100)

[به] همان كسانى كه چشمان [بصيرت]شان از ياد من در پرده بود و توانايى شنيدن [حق] نداشتند (101)

آيا كسانى كه كفر ورزيده‏ا ند پنداشته ‏اند كه [مى‏توانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگيرند ما جهنم را آماده كرده‏ايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد (102)

بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم (103)

 داستانهای دیگر در قرآن مبین


داستان حضرت مریمداستان حضرت مریم
داستان حضرت لوطداستان حضرت لوط
داستان حضرت خضر وحضرت موسیداستان حضرت خضر وحضرت موسی
داستان اصحاب کهفداستان اصحاب کهف
داستان عزیز پیامبرداستان عزیز پیامبر
داستان حضرت یونسداستان حضرت یونس
داستان حضرت سلیمانداستان حضرت سلیمان
داستان حضرت زکریاداستان حضرت زکریا
داستان هاروت وماروتداستان هاروت وماروت
داستان سر بریدن گاو به دستور خداوندداستان سر بریدن گاو به دستور خداوند
داستان ذوالقرنین کوروش کبیرداستان ذوالقرنین کوروش کبیر
داستان اندرز لقمان حکیمداستان اندرز لقمان حکیم
زنا در قرآنزنا در قرآن

 

بازدید 1775 بار آخرین ویرایش در شنبه, 22 آذر 1393 ساعت 23:02
محتوای بیشتر در این بخش: « داستان حضرت نوح سنگسار در قرآن »

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

شما اینجا هستید:   خانه
محقق ونویسنده: سیروس مجللی